loading...
آسان مطلب بزرگترین سایت دانلود و تحقیق
سخن مدیر

با سلام

  از این پس ما را با این آدرس ببینید 

www.asanmatlab.orq.ir


دانلود فیلتر شکن برای اعضا کلیک کنید

آخرین ارسال های انجمن
کمیل نهتانی بازدید : 451 پنجشنبه 18 آبان 1391 نظرات (0)
زندگینامه و شرح حال ون گوگ
وَنسان وَن گوگ یا فینسِنت ویلم فان خوخ (به هلندی: Vincent Willem van Gogh)‏ (۳۰ مارس ۱۸۵۳ – ۲۹ ژوئیه ۱۸۹۰) نقاش نامدار هلندی بود. هرچند او در زمان حیاتش در گمنامی به سر می‌برد اما اکنون به عنوان یکی از تاثیرگذارترین نقاشان پسادریافتگر شناخته می‌شود. وی در اواخر عمر به شدت از بیماری روانی و فشار روحی رنج می‌برد و همین موضوع به خودکشی او منجر شد.
کودکی و جوانی [ویرایش]
ونسان ون گوگ در سال ۱۸۵۳ در زوندِرت[۱] در استان برابانت شمالی هلند، نزدیک مرز بلژیک به دنیا آمد. او پسر آنا کورنلیا کاربنتوس و تئودوروس ون گوگ بود. پدر و پدر بزرگش کشیش بودند و سه‌تا از عموهایش دلال آثار نقاشی. اسم پدربزرگ و عموی او نیز ونسان بود که به او «عمو کنت» می‌گفت. همچنین ونسان نام برادر بزرگ‌تر وی و فرزند اول خانواده بود که چندی پس از تولد و یک سال قبل از تولد ونسان درگذشته بود.
برادر محبوب و حامی‌اش تئودوروس ون گوگ، ملقب به تئو، چهار سال بعد از ونسان در ۱ مه ۱۸۵۷ به‌دنیا آمد. سپس خانواده ون گوگ دارای چهار فرزند دیگر شد، یک پسر به نام کور و سه دختر به نام‌های آنا، الیزابت و ویل. ونسان اغلب کودک ساکت و آرامی بود.
در سال ۱۸۶۰ وارد دبستان روستای زاندرت شد. جایی که یک کشیش کاتولیک به ۲۳۰۰ دانش‌آموز درس می‌داد.
از سال ۱۸۶۱ همراه خواهرش ویل در خانه تحت تعلیم بک معلم خصوصی بود تا این‌که در سال ۱۸۶۴ به یک مدرسه شبانه‌روزی به نام سنت پرولی[۲] در زونبرگ[۳] رفت. دوری از خانواده او را افسرده می‌کرد و این مساله را در بزرگ‌سالی نیز عنوان کرد. در سال ۱۸۶۶ به یک دبیرستان به نام ویلن کلس[۴] در تلبوری[۵] رفت و در آن‌جا تحت نظر کنستانتین هایزمن، که در پاریس به موفقیت‌هایی رسیده بود، اصول اولیه طراحی را آموخت.
در سال ۱۸۶۸ ونسان ناگهان به خانه بازگشت؛ بعدها تعریف وی از دوران نوجوانی‌اش این بود: «دوران نوجوانی من، تاریک، سرد و بی‌حاصل بود…»
سیب‌زمینی‌خورها، اولین شاهکار ون گوگ که در سال ۱۸۸۵ کشیده شده‌است
ونسان در سال ۱۸۶۹ نزد عمویش ونسان در یک بنگاه خرید و فروش آثار هنری مشغول به کار شد و پس از مدتی از طرف عمویش به لندن فرستاده شد. این دوران خوبی برای ونسان بود و در بیست سالگی از پدرش بیشتر پول در می‌آورد.
در همین دوران او عاشق دختر صاحب‌خانه‌اش اگنی لویر[۶] شد ولی از وی جواب رد شنید. ونسان به‌تدریج منزوی شد و به مذهب روی آورد. پدر و عمویش او را به پاریس فرستادند. در آنجا بود که ونسان از این‌که با هنر مانند یک کالای مصرفی برخورد می‌کرد پشیمان شد و این روحیه را به مشتریان نیز منتقل می‌کرد تا این‌که در ۱۸۷۶ از کار اخراج شد.
اعتقاد مذهبی او به تدریج شدیدتر شد تا آن‌جا که به انگلستان بازگشت و در یک مدرسه به صورت خیرخواهانه و بدون دستمزد به تدریس مشغول شد. او تصور می‌کرد در مسیر درست زندگی قرار گرفته‌است. این مدرسه در بندر رمسگیت[۷] قرار داشت و این فرصتی بود تا ونسان چند طرحی از مناظر آنجا بکشد.
مدتی بعد جای مدرسه عوض شد و ونسان هم به خانه بازگشت و شش ماه را در یک کتاب‌فروشی به کار مشغول بود، ولی این کار وی را راضی نمی‌کرد و وی بیشتر وقت خود را در اتاق پشت مغازه به طراحی و ترجمه انجیل به زبان‌های انگلیسی، فرانسوی و آلمانی می‌گذراند.
در این دوران به گواهی هم اتاقی‌اش گورلیتز[۸] که معلمی جوان بود به شدت صرفه‌جو بود و از مصرف گوشت پرهیز می‌کرد.
در سال ۱۸۷۷ وی تصمیم داشت روحانی شود و تحصیلات الهیات را در دانشگاه ادامه دهد. بنابراین خانواده‌اش او را به آمستردام و نزد دیگر عمویش جان[۹] که یک فرمانده نیروی دریایی بود فرستادند. ولی وی موفق به تحصیل در الهیات نشد و آنجا را ترک کرد.
زندگی هنری [ویرایش]
شب پرستاره، منظرهٔ اتاق ونسان در بیمارستان روانی، ۱۸۸۹
ون گوگ جوانی خود را به عنوان دلال آثار هنری، معلم و واعظ مذهبی گذراند. او اعتقاد دینی عمیقی داشت و مدتی در انگلستان و نیز در میان کارگران معادن زغال سنگ بلژیک به عنوان مبلغ غیرروحانی مسیحی فعالیت کرد. پس از مواجهه با آثار ژان فرانسوا میله عمیقا تحت تاثیر نقاشی‌های او و پیام اجتماعی آن‌ها قرار گرفت. در همین زمان بود که طراحی را به‌صورت جدی و حرفه‌ای شروع کرد. برادر جوان‌ترش تئو که به خرید و فروش تابلوهای نقاشی اشتغال داشت بعدها باعث آشنایی او با نقاشان دریافتگر (امپرسیونیست) شد.[۱۰]
او فعالیت هنری خود را به عنوان طراح و نقاش از سال ۱۸۸۰ و در سن ۲۷ سالگی شروع کرد. وی از آنجاکه در سن ۳۷ سالگی درگذشت، در واقع تمام آثارش را در ۱۰ سال آخر عمر کوتاه خویش آفرید که شامل بیش از ۹۰۰ نقاشی و بیش از ۱۱۰۰ طراحی می‌باشد. برخی از مشهورترین آن‌ها در ۲ سال پایانی عمرش کشیده شده‌اند. او تنها در ۲ ماه پایانی عمرش ۹۰ نقاشی برجای گذاشت.
ون گوگ در ابتدا از رنگ‌های تیره و محزون استفاده می‌کرد تا اینکه در پاریس با جنبش‌های دریافتگری و نودریافتگری آشنا شد و این آشنایی پیشرفت هنری او را سرعت بخشید.
ون گوگ شیفته نقاشی از کافه‌های شبانه، مردم طبقهٔ کارگر، مناظر طبیعی فرانسه و گل‌های آفتاب‌گردان بود. مجموعهٔ گل‌های آفتابگردان او که تعدادی از آن‌ها از معروف‌ترین نقاشی‌هایش نیز محسوب می‌شوند شامل ۱۱ اثر می‌باشد خودنگاره‌ها و شب‌های پرستارهٔ وی از دیگر نقاشی‌های برجستهٔ او محسوب می‌شوند.
مرگ [ویرایش]
ون گوگ در آخرین سال زندگی خود یعنی ۱۸۹۰ به دکتر گاشه روانشناسی که از او پرتره‌ای نیز کشیده‌است، مراجعه کرد. پیسارو این دکتر را به او معرفی کرده بود. اولین برداشت ون گوگ از گاشه این بود که دکتر خودش از او بیمارتر است. روز به روز فرورفتگی و افسردگی ون گوگ عمیق‌تر می‌شد. در ۲۹ ژوئیه ۱۸۹۰ در سن ۳۷ سالگی در میان کشتزارها گلوله‌ای در سینه خود خالی کرد. روز بعد در مهمان‌سرای رَوو درگذشت. ونسان آخرین احساسش را به برادر خود، که قبل از مرگش بر بالین وی آمده بود، این‌گونه بیان کرد: «غم برای همیشه باقی خواهد ماند». شش ماه بعد تئو نیز درگذشت.
طبیعت بی‌جان: گلدان همراه دوازده آفتابگردان، اوت ۱۸۸۸
وی تنها یک دهه آخر عمر خود را به صورت حرفه‌ای مشغول نقاشی بود و اکثر تابلوهایی که باعث شهرت او شده‌اند در طول سه سال آخر عمر یعنی سال‌هایی که مدام گرفتار حمله‌های عصبی و افسردگی بود، کشیده شده‌اند. امروز بسیاری از مردم بعضی از این تابلوها را می‌شناسند؛ شب پر ستاره، گل‌های آفتابگردان، تراس کافه در شب، درختان سرو و بعضی از نگاره‌ها و خودنگاره‌هایش به صورت تصاویر چاپی، شهرت جهانی دارند و در بسیاری از اتاق‌های سادهٔ مردم عادی نیز دیده می‌شوند. این دقیقا همان چیزی است که ون گوگ می‌خواست. او دوست داشت تابلوهایش تاثیر مستقیم و قوی چاپ‌نقش‌های رنگی ژاپنی را داشته باشند که بسیار تحسینشان می‌کرد. آرزو داشت هنر صاف و ساده‌ای بیافریند که نه تنها هنرشناسان متمول را خوش بیاید، که مایهٔ شعف و تسلای خاطر همه انسان‌ها باشد.[۱۱]
پس از مرگ ون گوگ، تابوتش را پر از گل‌های آفتابگردان کردند.
تئودوروس ون گوگ [ویرایش]
نوشتار اصلی: تئودوروس ون گوگ
برادر محبوب و حامی‌اش تئودوروس ون گوگ ملقب به تئو چهار سال بعد از ونسان در ۱ مه ۱۸۵۷ به‌دنیا آمد. وی به فروش تابلوهای نقاشی اشتغال داشت و باعث آشنایی ونسان با نقاشان امپرسیونیست شد. تئو حتی زمانی که خود دستش تنگ بود مخارج ونسان را می‌پرداخت و در ازای آن ونسان تابلوهایش را برای او می‌فرستاد. او مخارج سفر ونسان به آرل در جنوب فرانسه و اقامتش در آن شهر را از درآمد خود پرداخت. ونسان امیدوار بود بتواند چند سال در آن‌جا با خیال آسوده کار کند تا سرانجام روزی با فروش تابلوهایش زحمات برادرش را جبران کند، البته این آرزوی ونسان هیچ‌گاه برآورده نشد.
تئودوروس همیشه با ونسان رابطهٔ بسیار صمیمی‌ای داشت و نامه‌های بسیاری به یکدیگر می‌نوشتند. تئو در واقع تنها فردی بود که در زمان حیات ونسان او و نقاشی‌هایش را عمیقا درک می‌کرد. او همچنین تنها کسی بود که هنگام مرگ ونسان در کنارش بود و هر کاری که از دستش برمی‌آمد برای نجات زندگی او انجام داد.
نامه‌های ونسان به تئو [ویرایش]
ونسان در انزوای خود خواسته‌اش در آرل همه اندیشه‌ها و امیدهایش را در نامه‌هایی به تئو، که به صورت خاطره‌نگاری‌های روزانه درآمده بود می‌نوشت. در این نامه‌ها رسالتی که نقاش در خود احساس می‌کرده، تلاش‌ها و کام‌یابی‌ها، تنهایی غم‌بار و آرزوی داشتن هم‌صحبتی همدل به خوبی آشکار است.
در یکی از نامه‌هایش به تئو می‌نویسد: «ایده تازه‌ای در سرم بود و این پیش‌طرحی از آن است. این بار موضوع تابلو همان اتاق خواب خودم است، اتاقی که در آن فقط رنگ است که اهمیت دارد؛ و ضمن آن که با سادگی و یک‌دستی خود شکوهی به اشیا داده‌است، نشان می‌دهد که این اتاق چیزی جز محل خواب و استراحت نیست. خلاصه بگویم، نگاه کردن به این تابلو باید موجب استراحت فکر و بیش از آن آسودگی خیال شود.»[۱۲]

 

 

برچسب ها ون گوک , ون گوگ , ونگ گوک ,
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    آیا شما از مطالب سایت ما راضی هستید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 430
  • کل نظرات : 81
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1724
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 85
  • بازدید امروز : 33
  • باردید دیروز : 278
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 33
  • بازدید ماه : 4,248
  • بازدید سال : 32,871
  • بازدید کلی : 369,352
  • تبلیغات دوستان