loading...
آسان مطلب بزرگترین سایت دانلود و تحقیق
سخن مدیر

با سلام

  از این پس ما را با این آدرس ببینید 

www.asanmatlab.orq.ir


دانلود فیلتر شکن برای اعضا کلیک کنید

آخرین ارسال های انجمن
کمیل نهتانی بازدید : 249 پنجشنبه 27 مهر 1391 نظرات (0)

چنگیز

 

درباره گذشته احوال چنگیز، آگاهی دقیق و موثقی در تاریخ وجود ندارد. التون دفتر، که تاریخ اسمی خاندان اوست، و تاریخ سرّی مغول که شامل روایات محلی است، اطلاعات مبهم و افسانه آمیز، به دست می دهد.

در

جامع التواریخ رشیدی،

جهانگشای جوینی،

طبقات ناصری و

الکامل ابن اثیر

هم، مطالب درباره احوال گذشته چنگیز، برگرفته از همان روایات محلی است .

دوستی بین چنگیز و اونک خان رییس قبیله ی گرائیت که هم پیمان چنگیز خان بود ، نیز به دشمنی مبدل شد و

زندگی افسانه گونه ی چنگیز خان

 

پیروزی های پی در پی چنگیز خان

 

  • اونک خان در صدد توقیف و اعدام چنگیز خان برآمد، اما در جنگ با چنگیز ناباورانه شکست خورد و سپاهیانش منهزم شدند. «597 ق / 1200 م».


با پیروزی بر اونک خان ، قبایل اویرات و قنقرات با او از در اطاعت درآمدند و بدین گونه خان اعظم ، تمامی قبایل نواحی شرقی مغولستان را متحد و تحت فرمان خود درآورد.

  • چنگیز خان در طی چندین نبرد، قبیله نایمان را مغلوب و جاموکا را به قتل رساند،

 

  • سرزمین ختای را تسخیر و التون خان پادشاه آن جا را کشت.

 

  • در چین شمالی به تاخت و تاز پرداخت و پکن را متصرف شد و طوایف اویغور را وادار به فرمانبرداری نمود و بدین ترتیب


با دولت خوارزمشاه که حدود شرقی قلمرو خود را به این نواحی رسانده بود، همسایه شد و مرز مشترک پیدا کرد.

چنگیز خان - خان اعظم یا خان محیط - خوانده شد.

ماجرای حاکم اترار و بازرگانان مغول

 

حمله ی چنگیز خان به قلمرو خوارزمشاهیان

 

کودکی چنگیز خان

در برخی از این روایات، حکایت کرده‏اند که

چنگیز به هنگام ولادت لخته خونی در دست داشت.
شاید پرداختن چنین قصه‏ای برای این منظور بوده است که بعدها خونخواری و جنگجویی او را توجیه کرده باشند و نشان دهند که وی از آغاز برای تنبیه و مجازات گنهکاران عالم، نوعی رسالت داشته است.

بر طبق همین روایات،

پدرش تسوکای بهادر ، سر کرده قبیله کوچک مغول بود که او نیز به دلاوری و جنگجویی شهرت داشت.

تموچین پسر بهادر که ظاهراً نام او را پدر از پسر یکی از امیران تاتار برای فرزندش برگزیده بود به معنای آهنگر بود.

بعدها در افسانه‏ها گفته شد که سلطنت فرمانروای مغول از کناره کوره آهنگری آغاز شد به طوری که حتی به نام چنگیز - تموچین -هم جنبه جادویی دادند.

تموچین به قبیله قیات منسوب بود، که به جنگجویی شهرت داشت و به جهت کثرت عدد و سرعت حرکت، آن را به سیل قوی تشبیه می‏کردند، قیات هم در زبان قوم به همین معنی بود.

وقتی تسوکای به دست دشمنان هلاک شد، تموچین نه ساله بود و بر طبق آیین قوم، در بین قبیله مادرش بزرگ می‏شد.

جوانی چنگیز خان و آغاز قدرت طلبی او

تموچین در ایام جوانی به دست دشمنان اسیر شد تا این که با محنت و سختی بسیار از دست ایشان رهایی یافت.

همسر تموچین به نام برتد، از قبیله تنقرات بود و جهیزیه‏اش تنها یک پوست سمور سیاه بود که چنگیز با اهداء آن به طغرل فرمانروای قبیله گرائیت حمایت و محبت او را به خود جلب کرد.

در همان ایام، عده‏ای جنگجو از قبیله مرگیت که از طوایف وحشی جنگلهای اطراف بایکال بودند به اراضی و خیمه‏های خاندان تموچین شبیخون زدند که ضمن به دست آوردن غنایم، نو عروس وی را نیز به همراه بردند.

چنگیز که در این ایام جوانی دلاور، سخت کوش و جنگجو بود به کمک دوست خود جاموکا که سرکرده یک دسته از جنگجویان طوایف بود و با پشتیبانی طغرل، که با پدرش تسوکای نیز دوستی داشت، مرگیتها را مغلوب کرد و همسر خود را از اسارت نجات داد.

هر چند دوستی با او با جاموکا دیری نپایید. به زودی تموچین از سوی اکثر طوایف اطراف به عنوان فرمانروا برگزیده شد و

جاموکا هم که در رأس تعداد دیگری از جنگجویان طوایف بود به معارضه برخاست و خود را گورخان - فرمانروای جهان - نامید.

بدین گونه دوستی دیرینه و برادرانه این دو به دشمنی و کینه توزی سخت انجامید و به آسانی به شیوه معمول در زندگی صحرا نشینان، دوستان سابق به دشمنان خونی یکدیگر تبدیل شدند.

اما دوستی با طغرل تا مدتها بعد دوام داشت. تموچین و طغرل در نبردی بر ضد تاتار با چین متحد شدند و بعد از پیروزی، چینیها طغرل را شاهزاده یا اُونَک خان - خواندند

 
 

 

تموجین که معروف به "چنگیزخان" موسس دولت مغول و سردار و فاتح معروف جنگی. او پدر بزرگ "کوبلای خان" اولین امپراتور از سلسله «یوان» درچین بود. چنگیز بین سالهای 1162 تا 1167 میلادی = سال 549 هـ ق بدنیا آمد. پدرش "یسوکا" یا "یسوجی" رئیس قبیله کیاد، بود. در آن زمان، اقوام مغول و تاتار، هر کدام برای خود رئیس قبیله ای داشتند و با هم یکی نبودند و دائما میان آنها جنگ و دشمنی بود. تموچین (چنگیز) پدرش را در 13 سالگی از دست داد. قوم پدرش و دیگران از او اطاعت نکرده و از او روی برگداندند و اقوام و قبایل دیگر هم، او وخانواده اش را تنها گذاشتند و با او دشمن شدند. او در همان جوانی

که بین 20 سالگی تا 30 سالگی اش زحمت زیادی کشید و رنج های فراوانی دید، حتی چندین بار گرفتار و در حبس و مهلکه افتاد. او از همان زمان، روحی ناآرام و ماجراجو، داشت و چون، خودی و بیگانه همه از او بیزار بودند، بدنبال پشتیبانی می گشت که سرانجام به سراغ یکی از دوستان پدرش بنام "اونگ خان" پادشاه قوم «کرایت» رفت و او را به پدری پذیرفت. مدت 8 سال با همدیگر دوست بودند و بسیاری از قبایل را زیر نفوذ خود در آوردند و با آنها جنگیدند و پیروز شدند مدتی بعد به جهت خواستگاری از دختر و یا به علت بدگویی از چنگیز نزد "اونگ خان" بین آنها دشمنی و نزاع شد، بعد از جنگی که بین آنها رخ داد، تموچین، اونگ را شکست داد، او به بیابان ها آواره و در آخر، بدست مردان قوم «تایمون» رقیب دیرین خود، کشته شد. بعد از آن چنگیز، چند سالی به دفع مدعیان خودش پرداخت و با شدت تمام، آنها را قلع و قمع کرد و بعد قبایل و طوایف مجاور خودش را مطیع و فرمانبردار خود کرد. بعد از اینکه بر دولت «قرائیت و نایمان» غلبه پیدا کرد در مجلس عالی معروف به «قوریلتای» سران قبایل آنها و از جمله کاهن اعظم مغول لقب چنگیزخان «خان اعظم وخان خانان » به او دادند، و او سال 602 ق پادشاه شد.

کشورگشائی چنگیزچنگیز روز به روز، بر دولتش افزوده می شد، طوایف قرقیز را مطیع خود کرد. سال 603 دولت تاتاری اویغور را منقرض ساخت و دیگر بر تمام مغول و بلاد و ولایات ملک توران و صحرا نشینان و چین و دشت خزر و بلغار و روس و ختن و مکس و آلان و قرقیز و غیر آن مستولی شد و با سلطان محمد خوارزمشاه در ایران مجاور شد. محمود یلواچ را به ایران فرستاد و با سلطان محمد دوستی را شروع کرد، نامه ها و پیغام ها به همه فرستادند و کم کم، تجار و بازرگانان با دلگرمی، از طرفین، رفت و آمد داشته و تجارت می کردند. گروهی از ایران به دربار چنگیز، تجارت خود را می بردند، او هم مال و پول زیاد و بازرگانان زیادی به ایران فرستاد. ولی چون آنها به شهر «اترار» رسیدند، «اینالجق» که قبل از سلطان محمد، حاکم بود، به آن اموال طمع کرد و با نظر و پیغامی که برای سلطان محمد فرستاد، بازرگانان را فریب داد و اموالشان را گرفت و چندی بعد حدود 450 بازرگان مغول بدست غایرخان و بدستور سلطان محمد، کشته شدند. چنگیز آنقدر از این داستان به خشم آمد، با نهایت خشم و غضب و به قصد انتقام با تمام پسران و لشگریان به مملکت سلطان محمد خوارزمشاه حمله کرد. اول د رشهر (اترار) اینالجق را کشتند و بعد به طرف بلاد خوارزمشاه در سال 615 هـ ق، حمله بردند و طی چند سال قسمت عمده بلاد خوارزم، خراسان و عراق و بلاد ماوراء النهر را گرفت و در تمام آنجا، قتل عام زیادی کرد و بیشتر شهرهای آباد مانند اترار، جرجانیه، بخارا، سمرقند، خجند، ترمذ، بلخ، مرو، نیشابور، هرات، ری، غزنه و غیره را تسخیر کرد و غارت نمود و تمام ایران را گرفت بعضی را با خاک یکسان و آب در آنها بست و یا آتش زد، غالب مردم بیگناه را کشت و یا اسیر کرد. تمام این مهاجمات وحشیانه را که بر ضد تمدن و انسانیت بود در مدت چهار سال انجام داد و در سال 619 به مغولستان برگشت و سال 621 به آنجا رسید. البته سلطان محمد خوارزمشاه و سران او، قبل از این وقایع وحشیانه فرار کردند.

خانواده چنگیزاو فرزندان زیادی از همسران متعددی داشت. در تاریخ تعداد همسران او را متجاوز از 500 گفته اند. مهمترین فرزندانش، چهار پسر از اولین همسرش (که در سنت مغولی مهم ترین همسر است) بنام های جوجی، جغتای، اوگتای و تولی بودند که بعد از خودش بنا به وصیت او (اوگتای قاآن ) پسر سوم او جانشین او شد و ممالک بین پسران و برادرانش تقسیم شد. خوارزم و دشت خزر و کار صید و شکار که در بین مغولان، بسیار شگرف است به پسر بزرگش (جوجی) سپرد. سرزمین ترک و کیفر کناهکاران را به جغتای داد و امور سپاه و اموال و خزائن را به "تولی".

مرگ چنگیز خانبعد از 25 سال پادشاهی، خودش چون مریض شد، مرگ خود را پیش بینی می کرد، از این رو وصیت کرد که موقع مرگش کسی گریه نکند تا دشمن آگاه از مرگ او نشود. او در سال 624 هـ ق= 1227 میلادی از دنیا رفت. مرگ او در زمان خلافت "مستنصر عباسی" بود. سن او را 73 گفته اند، اگر چه درباره طول عمر او و سال تولدش کمی اختلاف است.

 

خان مغول در آغاز خواهان روابط تجاری و بازرگانی با دولت خوارزمشاهی بود که این رابطه را لازمه دوستی و برقراری مناسبات مودت آمیز می‏دانست.

در جریان همین تحولات، تعدادی از بازرگانان مسلمان، از قلمرو سلطان تعدادی اجناس از قماش و البسه به ولایت خان مغول بردند.

چنگیز در آغاز ورود این هیئت بازرگانی از ایران، با خشونت و تندی رفتار کرد، اما سرانجام از آنان دلجویی نمود و آنها را با خشنودی به وطن بازگرداند. در بازگشت این هئیت، تعدادی بازرگان مغول که حدود چهار صد و پنجاه تن بودند و ظاهراً اکثرشان مسلمان بودند (؟)، با مقداری اجناس و مال التجاره به همراه هیئت ایرانی به قلمرو سلطان خوارزمشاه فرستاده و نامه‏ای مبنی بر تمایل به برقراری و توسعه روابط بین دو دولت تقدیم کرد.

اما غایر خان، حاکم اترار، این بازرگانان را که از سر حد آن ناحیه وارد قلمرو سلطان شده بودند، به اتهام جاسوسی در همان جا توقیف کرد، و با اجازه سلطان که در آن هنگام در ولایت عراق بود و گزارش غایر خان را نشانه سوء نظر چنگیز خان تلقی می‏کرد، آنها را به قتل رساند .

چنگیز سفیری ویژه به دربار سلطان خوارزمشاه فرستاد و درباره این پیشامد توضیح خواست، اما سفیر نیز به دستور سلطان به قتل رسید.

چنگیز خان برای تلافی این اهانت، هجوم به قلمرو سلطان را اجتناب ناپذیر یافت «614 ق / 1217 م».

جنگ به فرار سلطان خوارزمشاهی انجامید و در اندک مدت

ماوراء النهر،

خراسان و

عراق

عرصه کشتار و ویرانی مغول شد.

مقاومت جلال الدین منکبرنی هم مانع از ادامه هجوم چنگیز نشد.

در این تهاجم گسترده که پسران چنگیز

جوجی،

توشی و

تولی

هم با او همراه بودند، دنیای اسلام را فاجعه‏ای مواجه ساخت که حاصل آن قتل عام، ویرانی و پریشانی بی سابقه ای بود.

چنگیز خان پس از ده سال به مغولستان بازگشت تا این که در بستر جان سپرد «624 ق / 1227 م».

اما فرمانروایی مغولان در ایران، چهل سال بعد از شکست و فرار سلطان محمد خوارزمشاه از مقابل لشکر مغولان، بنیاد نهاده شد و سلسله فرمانروایی ایلخانان نام گرفت. 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    آیا شما از مطالب سایت ما راضی هستید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 430
  • کل نظرات : 81
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1724
  • آی پی امروز : 80
  • آی پی دیروز : 74
  • بازدید امروز : 255
  • باردید دیروز : 334
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,750
  • بازدید ماه : 4,192
  • بازدید سال : 32,815
  • بازدید کلی : 369,296
  • تبلیغات دوستان